
فصیحه حق، مشاور جهانی آموزش پزشکی، استراتژی و اجرا در سطح اجرایی، الی لیلی و شرکت
من اخیراً از گفتگو با فصیها حق، مشاور جهانی آموزش پزشکی در الی لیلی و شرکت. این پادکست، چهارمین پادکست از مجموعه آماده سازی برای بحث میزگرد ما در Eye for Pharma است.
لین نای، مدیر عامل Medical Minds، این پادکست را قبل از بحث میزگرد ما در کنفرانس EyeforPharma امسال در فیلادلفیا با عنوان مراقبت بیمار محور: آیا پزشک بهترین می داند؟
را با من مدیریت کرد.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد قابلیتهای بازاریابی دارویی، به شرکت خواهر ما، آژانس آریا، در AriaAgency.com مراجعه کنید. .
“تمرکز بر تجربه بیمار”
مانند دیگر رهبران صنعت، خانم حق معتقد است که رابطه پزشک و بیمار تغییر کرده است. خانم حق میگوید: «در حالی که پزشکان مطمئناً در رشته خود متخصص هستند و مهارت و دانش مورد نیاز را دارند، خانم حق میگوید: «گاهی اوقات دیدن تصویر بزرگتر و تشخیص اینکه اگرچه بیمار برای مراقبتهای پزشکی به شما مراجعه میکند، سختتر است، اما بهطور کلی با آنها برخورد میکنند. با خیلی چیزهای دیگر.»
او ادامه میدهد که پرسیدن یک سؤال ساده مبتنی بر بیمار مانند «چه چیزی برای شما مهم است؟» در شروع ویزیت میتواند همه تفاوت را در تجربه بیمار ایجاد کند. خانم حق ادامه میدهد، «به [بیمارتان] میگوید که گوش میدهید و مشتاق هستید که مراقبتهای خود را به گونهای ارائه کنید که برای او منطقیتر باشد.» این یک استراتژی فوقالعاده برای کمک به پر کردن شکاف ارتباطی است که ما در مورد آن بسیار صحبت کردهایم.
پر کردن شکاف ارتباطی
خانم حق بر این باور است که اگر از یک بیمار و یک پزشک بلافاصله پس از ملاقات با هم مجموعه سوالات یکسانی را بپرسید، آنها پاسخ های کاملاً متفاوتی خواهند داشت، «پزشک ممکن است فکر کند که او کار بسیار خوبی در توضیح گزینه ها، توضیح بیماری و مراحل بعدی انجام داده است. ، در حالی که بیمار چیز بسیار متفاوتی شنیده است.” خانم فق می گوید این یک گسست بزرگ در رابطه پزشک و بیمار است.
خانم حق در ادامه کمی در مورد Conversations in Motion، برنامه چهار ماژول خود که هدف آن تنظیم مجدد گفتگو بین پزشکان و بیماران است، به اشتراک گذاشت. بنابراین بسیاری از پزشکان، اگر نگوییم همه، زمان محدودی برای صرف بیماران دارند. در نتیجه، پزشکان را می بینیم که اطلاعات زیادی را در مدت زمان کمی تقطیر می کنند. خانم حق معتقد است که این همیشه بهترین استراتژی نیست، «بسیار عاقلانه است که مکث کنید و بفهمید که بیمار از کجا آمده است، زیرا در این صورت ناسازگاری کمتری خواهید داشت.»
خانم. حق با برنامه خود موفقیت آمیز بوده است، زیرا پزشکان بیشتر و بیشتری از بیمار سؤالاتی مانند “چه چیزی شما را آزار می دهد؟” یا “آیا نگرانی هایی دارید که باید ابتدا درباره آن صحبت کنیم؟” او می گوید: “در پایان روزی که آنها جملاتی مانند “فقط کاش می توانستم حلقه ازدواجم را دوباره بگذارم”، “هفته آینده پسرم ازدواج می کند و من می توانم کفش های پاشنه بلندم را بپوشم” یا “نمی توانم به مرکز خرید بروم”. از تمام دردی که من دارم.»
او همچنین تاکید کرد که پیگیری رویدادهای زندگی بیمار در ملاقات بعدی مطب آنها به رضایت بیمار کمک زیادی می کند، «حتی اگر بیمار به مدت 30 ثانیه بیان کند که چقدر عالی است. احساس می شود، اثرات پایدار در انتقال دهنده های عصبی که در مغز آزاد می شوند، اثر بسیار غنی و ترمیمی دارند. همچنین تأثیر مثبتی بر نحوه مشاهده آنها از بیماری و بازدید آنها دارد.»
بهبود مشارکت پزشک
خانم حق میگوید هدف اصلی برای بهبود تجربه بیمار در دنیای دارو، سرمایهگذاری در بهبود سلامت و زندگی مردم است، «ما باید بدانیم که این امر بسیار فراتر از مصرف دارو است. یک زندگی کامل برای در نظر گرفتن وجود دارد و تنها بخشی از آن یک برنامه درمانی است. برای اینکه نشان دهیم ما بهعنوان یک شرکت متعهد به بهبود کل خود بیمار هستیم و نه فقط آنچه به ما سود میرساند، فکر میکنم این مسئولیت مهم ماست که به بهبود زندگی بیمار خود به طور کلی کمک کنیم.»
سلام به همه. این دکتر علی حاجی ابراهیمی با زیست رایان و آژانس آریا است. من امروز با فصیحا حق که در رشته روماتولوژی آموزش پزشکی جهانی در الی لیلی است، اینجا هستم. ما در کنفرانس امسال Eyeforpharma در فیلادلفیا به همراه لین نای یک پانل با هم برگزار می کنیم. لین در واقع بحث ما را در کنفرانس تعدیل خواهد کرد، بنابراین فکر کردم جالب است که او به عنوان ناظر به پادکست امروز ما بپیوندد.
فصیحه حق:
استوارت، من با لیلی چندین سال پیش در کانادا شروع کردم. زمانی که شروع کردم در واقع در فروش بودم. پس از شش سال فروش، من در واقع به تیم ملی آموزش پزشکی کانادا پیوستم، بنابراین در آن زمان در زمینه دیابت کار می کردم و در زمانی که نقش آموزش پزشکی را بر عهده گرفتم، به این دلیل بود که برنامه ای را در زمینه فروش اجرا کردیم. که ما در واقع دقیقاً همان چیزی را که شما می گویید، در مقیاسی بسیار کوچکتر انجام دادیم، که پزشکان را با پزشکان دیگر در مقابل بیماران گرد هم آوردیم. بنابراین کاری که ما انجام دادیم این بود که گفتیم “خوب، متخصصانی وجود دارند که مشخصاً می دانند چگونه بیماران را با انسولین شروع کنند. گروهی از پزشکان هستند که می خواهند یاد بگیرند که چگونه انسولین را شروع کنند، آنها کمی تمایلی ندارند، اما مایلند آن را مصرف کنند. مرحله بعدی” زیرا ما نیاز داشتیم که لیست انتظار در منطقه را تسهیل کنیم، جغرافیایی که من نمایندگی می کردم، باید لیست انتظار را برای بیماران تسهیل کنیم تا بتوانند به متخصص غدد مراجعه کنند.
فصیحه حق:
بنابراین ما این برنامه مربیگری را راهاندازی کردیم و این زمانی بود که من وارد تیم آموزش پزشکی شدم و آن را در سطح ملی اجرا کردیم زیرا در زیرمجموعه جغرافیایی کوچکی از کانادا موفق بود، اما ما موفق شدیم. قادر به تکرار آن است. و بعد از گذراندن، میتوانم بگویم چند سال در نقش کانادایی، به نقش جهانی رفتم، جایی که اکنون هستم، بنابراین من این امتیاز را دارم که با چندین کشور کار کنم، بنابراین آسیا، اقیانوسیه، اروپا، مشخصاً شمال. آمریکا و آمریکای جنوبی نیز همینطور. و نقش من در حال حاضر در تیمهای راهاندازی، توسعه استراتژی با تیم امور پزشکی و سپس تقطیر آن به این است که اهداف پزشکی و سپس اهداف آموزش پزشکی جهانی چگونه به نظر میرسند، و سپس مناطق ما را به نوعی با خود همراه کنیم. این سفر عبارت است از: الف) چگونه یک استراتژی جهانی را اتخاذ می کنید و آن را بومی سازی می کنید و چه ملاحظات محلی را باید در نظر بگیریم و شاید آن استراتژی کوچک را تغییر دهیم، و سپس چگونه اهداف پزشکی را از آن و چگونه توسعه دهیم. آیا پس از آن یک طرح تاکتیکی ایجاد می کنیم که در واقع بتوانیم آن را با موفقیت اجرا کنیم؟ بنابراین بسیار سرگرم کننده بوده است. و در حال حاضر حوزه ای که من در آن هستم ایمونولوژی است و در چند سال اخیر واقعاً روی تجارت روماتولوژی تمرکز کرده ام.
لین نای:
اولین سوال من از شما این است؛ می بینید که وقتی این کار را شروع کردم، فکر کردم “خب دکتر واقعاً در بسیاری از موقعیت ها این را می داند، اما ممکن است آنها در پیگیری چیزهای جدید مشکل داشته باشند.” اما پس از آن افراد دیگر دیدگاههای بسیار متفاوتی در این مورد دارند، من این سوال را از شما میپرسم. به نظر شما پزشک چه چیزی را بهتر می داند و چه چیزهایی را پزشکان نمی دانند؟
فصیحه حق:
بستگی دارد که پاسخ من باشد، درست است؟ بله و خیر. مطمئناً او متخصصی است که یک بیمار برای تخصص پزشکی به او نگاه می کند، اما اینکه چگونه یک بیمار می خواهد این تصمیم را بگیرد متفاوت است. ما بسیار در عصر تصمیم گیری مشترک هستیم و در بین فرهنگ ها و انواع بیماری ها نیز متفاوت به نظر می رسد.
فصیحه حق:
بعضی بیماران خیلی دوست دارند همه چیز را بدانند. “بنابراین دکتر، می دانید چه چیزی، همه گزینه هایم را به من بگویید و توصیه ای بفرما.” بیمار دوم ممکن است وارد شود، آنها معمولاً در سه سطل قرار می گیرند. این اولین نوع بیمار شماست. در دوران دکتر گوگل، آنها ممکن است بخواهند جستجوهای خود را انجام دهند و می دانید که آنها می خواهند همه گزینه ها را بفهمند، اما آنها می خواهند آنچه را که دکتر توصیه می کند بشنوند و سپس در مورد آن فکر می کنند و برمی گردند. . سپس شما یک زیرمجموعه دوم از بیماران دارید که میگویند: “میدانی دکتر، این واقعاً بسیار زیاد است، اما شما متخصص اینجا هستید. فقط به من بگویید که فکر میکنید باید چه کار کنم.” بنابراین آن گروه از بیماران وجود دارد. و سپس گروه سومی از بیماران وجود دارند که می گویند “خوب، می دانید، شما اطلاعات زیادی به من داده اید، اما من باید به تنهایی این را هضم کنم، باید به چند سوال فکر کنم و می روم برای بازگشت به شما.”
فصیحه حق:
بنابراین هرکسی روش خاص خود را برای برخورد با مسائل دارد. و اگر به طور کلی به زندگی فکر می کنید، احتمالاً ما با کمی انحراف در اینجا یا آنجا هستیم، اما همه ما به نوعی در این دسته بندی ها قرار می گیریم، درست است؟ بنابراین من فکر می کنم که دکتر در مورد تخصص پزشکی بهتر می داند. مطمئناً اینجاست که ما به آنها تکیه می کنیم. اما چیزی که گاهی اوقات بیش از حد روی آن تمرکز می کنند، و این مثل همه ماست، وقتی منطقه خود را به بهترین شکل می شناسیم، روی آن قطعه بسیار متمرکز می شویم. گاهی اوقات دیدن تصویر بزرگتر و تشخیص اینکه بیمار، برای این دیدگاه پزشکی به شما مراجعه می کند، سخت تر است، اما از نظر کلی، آن بیمار با بسیاری از چیزهای دیگر سر و کار دارد. و بنابراین، الف) چگونه آن بیمار دوست دارد اطلاعات را دریافت کند؟ آیا من این را می دانم؟ اگر من این را به عنوان یک پزشک می دانم، حدس بزنید چیست؟ من می توانم پاسخ خود را بر این اساس تنظیم کنم.
فصیحه حق:
بنابراین به سادگی پرسیدن این سوال است که “دوست دارید قبل از تصمیم گیری چقدر اطلاعات داشته باشید؟” و معمولاً وقتی از بیمارانم میپرسم، یکی از سه مورد را میگویند و معمولاً یک جمله است و اگر فکر میکنید مفید است، میتوانم این را با شما در یک ایمیل به اشتراک بگذارم. یکی از این سه چیز را می گویند، “کدام یک از اینها تو را بهتر توصیف می کند؟” با انجام این کار در یک بازدید، شما فقط چند کار را انجام داده اید. شما به بیمار نشان دادید، شما مهم هستید، آنچه می گویید برای من مهم است، من به شما گوش می دهم، می خواهم این کار را به گونه ای انجام دهم که برای شما منطقی ترین باشد. بنابراین شما در حال انجام کاری برای پر کردن این شکاف هستید. و من فکر می کنم اغلب، می دانید، همه ما انسان های خود هستیم و در این تله می افتیم که وقتی در حال انجام کاری هستیم که خوب می دانیم در یک عادت قرار می گیریم. بار اول، بار دوم، بار سوم و بار چهارم همین کار را می کنیم. اما بسیار عاقلانه است که مکث کنید و بفهمید که بیمار از کجا آمده است زیرا در این صورت ناسازگاری کمتری خواهید داشت.
فصیحه حق:
بیمار میداند که شما به عنوان یک پزشک متوجه میشوید که نگران اهداف درمانی او هستید، انگیزههای آنها برای انجام یک درمان خاص چیست، چگونه میخواهید اطلاعات دریافت کنید، و نه تنها باعث صرفه جویی در وقت پزشک در طول آن یک ویزیت می شود، در واقع به مرور زمان باعث صرفه جویی در وقت او می شود و به بیمار کمک می کند تا در همان مرحله باشد. زیرا اگر به همه مطالعاتی که در حال حاضر وجود دارد نگاه کنید، آنها چه می گویند؟ آنها به ما نشان میدهند که اختلاف زیادی بین بیماران و پزشکان هنگام درک اهداف درمانی آنها و چرایی انجام کاری که انجام میدهند، وجود دارد.
فصیحه حق:
بنابراین من فکر میکنم شیوههای بسیار سادهای وجود دارد که اغلب، به خاطر تقصیر کسی نیست، فقط به خاطر عادتی است که در آن هستیم، میتواند از بین برود. و حتی در عصر تصمیم گیری مشترک، گاهی اوقات برای برخی از پزشکان به نظر می رسد که فقط از بیمار بپرسند که کدام گزینه بهترین است. اما من فکر میکنم کمی بیشتر از این است و بیان کردن چیزها کمی متفاوت است، نه تنها میتواند در وقت آنها صرفهجویی کند، بلکه میتواند به پل زدن این قطع ارتباط خیلی خیلی سریع کمک کند.
لین نای:
و شما شروع به صحبت در مورد سوال بعدی من کردید، این شکاف ارتباطی، این ناهماهنگی بین بیماران و پزشکان. اما آیا می توانید آن را کمی توضیح دهید و چند مثال بزنید؟
فصیحه حق:
فکر میکنم میتوانم ارجاعات زیادی را که به آنها برخورد کردهایم، با شما در میان بگذارم، مخصوصاً به همین دلیل است که این گفتگوی در حال حرکت، چگونه این برنامه در واقع شکل گرفت. در حال حاضر منابع و مقالات منتشر شده زیادی برای نشان دادن ناسازگاری بین بیماران و پزشکان وجود دارد. شما می توانید پس از یک ویزیت خاص از بیمار سوالاتی بپرسید و همان سوالات را از پزشک بپرسید و پزشک فکر می کند که او کار بسیار خوبی در توضیح گزینه ها، توضیح بیماری و مرحله بعدی انجام داده است. آنچه بیمار شنیده است چیز بسیار متفاوتی است. بنابراین پزشکان می گویند “خب، من آن را گفتم. آیا شما آن را شنیدید؟” مثل اینکه شنیدند چی گفتم؟ نه این کار را نکردند زیرا همان لحظه که به آنها گفتید یک بیماری مزمن دارند که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد، آن بیمار آماده شده است. بعد از آن خیلی کم به یاد می آورند. بنابراین مقداری زمان برای هضم لازم است و آن در ویزیت اولیه است. “چه اتفاقی می افتد، خوب، اکنون می دانم که یک بیماری مزمن دارم. هیچ درمانی وجود ندارد. ما در مسیر درمان هستیم.”
فصیحه حق:
اما اغلب پزشکان، نه اغلب، در واقع اکثر مواقع، چیزی که بیماران به شما می گویند این است که “پزشک من بر اثرات دراز مدت این بیماری تمرکز کرده است. قدردانی میکنم که من با کوتاهمدت دست و پنجه نرم میکنم، که امروز درد، خستگی یا هر علائم دیگری ممکن است برای آن بیماری خاص باشد. و به نظر میرسد پزشکم به این موضوع اهمیتی نمیدهد.” این کاملا درست نیست. دکتر اهمیت میده او نگران طولانی مدت است. اما روند فکری او این است که با انجام درمان مناسب نه تنها در دراز مدت به آنها کمک می کند، بلکه به مرور زمان علائم کوتاه مدت را نیز برطرف می کند، به جز اینکه کمی زمان می برد، اما آنها در واقع آن را بیان نکنید روشی که به بیمار می رسد این است: “خب، او مدام به من می گوید، خوب، عکس های اشعه ایکس من طبیعی به نظر می رسد، ام آر آی من طبیعی به نظر می رسد، بنابراین نگران مفاصل شما نیستم. بیایید بگوییم که اگر روماتولوژی بود، ممکن است هر چیزی باشد. حوزه درمانی که انتخاب می کنید و نتایجی را که به دنبال آن هستید جایگزین کنید.
فصیحه حق:
اما اغلب وقتی بیمار میرود و میگوید: “ببین دکتر، من خیلی درد دارم، باید دو ساعت زودتر بیدار شوم تا صبح آماده شوم.” اما پزشک هرگز مستقیماً به آن توجه نمی کند. چیزی که آنها می گویند این است: “آره، باشه، می فهمم. پس هنوز هم بد است، درد بد است، اما می دانید چیست؟ این چیزی است که ما می خواهیم انجام دهیم. عکس های اشعه ایکس شما، همه نتایج خوب به نظر می رسند. به آن بچسبید. این درمان یا من این تغییر جزئی را ایجاد خواهم کرد و شما تفاوت را خواهید دید. شش ماه دیگر برگرد.” اول از همه، شش ماه زمان زیادی است. بنابراین چیزی که آنها از آن دیدار برداشت می کنند این است که “او فقط به مفاصل من اهمیت می دهد. او نگران است که من روی ویلچر ننشینم. من به او می گویم که حتی صبح نمی توانم از رختخواب بلند شوم، اما او هرگز به آن پرداخت، درست است؟” بنابراین تمرکز کوتاه مدت در مقابل بلندمدت فوراً ناسازگاری ایجاد می کند.
فصیحه حق:
یک سوال خیلی ساده در لحظه ای که وارد می شوند می پرسند و می گویند “ما امروز 10 دقیقه وقت داریم، چه چیزی برای شما مهم است؟” اگر یک پزشک در همان لحظه ای که وارد شدید به شما گفت، حدس بزنید که من بلافاصله به عنوان یک بیمار چه احساسی دارم؟ این مرد به حرف من اهمیت می دهد. او می خواهد بفهمد که امروز چه چیزی در ذهن من است و شما آن را بیان می کنید. و سپس دکتر می تواند به راحتی بگوید “عالی. پس می شنوم که به من می گویید که هنوز درد زیادی دارید. بیایید مفاصل شما را بررسی کنیم، بیایید هر کاری که باید انجام شود.” و سپس همیشه به آن درد برگرد و بگو: “خوب، میدانی چیست؟ بیایید این قطعه را دریابیم.” اما شما به آن پرداخته اید. با توجه نکردن به آن، بیمار احساس می کند که برای شما اهمیتی ندارد یا علاقه ای به درمان آن علامت ندارید. آنها آنچه را که در ذهن دکتر وجود دارد، نمی فهمند، یعنی “هی، من این درمان را تغییر می دهم و می دانم که هم بر علائم و نشانه های امروز و هم بر نتایج دراز مدت تاثیر می گذارد.”
فصیحه حق:
وقتی دیدگاه بیمار را در مورد نقش یک HCP در مدیریت بیماری میپرسید، میگویند: «میدانی، ای کاش پزشکم به من میگفت که اهداف درمان چیست و چگونه کار میکنیم. رو به آنها.” دکترها می گویند “من این کار را نکرده ام.” من نمی توانم باور کنم که آنها به من می گویند “من این کار را نکرده ام.” اما آنچه باعث ایجاد این ناهماهنگی میشود، وقتی آن را کم میکنید، مسائل ساده است و فقط با آنها مستقیماً به آن رسیدگی میکنید. زیرا میدانید که جالب است وقتی سه چیز مهمی که بیماران نگران آن هستند و سه چیز مهمی که پزشکان نگران آن هستند را در نظر بگیرید، با هم مطابقت ندارند.
فصیحه حق:
بنابراین مهمترین چیزهایی که پزشک نگران آن است این است که پایین لیست بیمار و سه مورد بالایی که بیمار نگران آن است در انتهای لیست پزشک قرار دارد. و هنگامی که آن را به این صورت می بینید، مثل اینکه من واقعی را برای شما ارسال می کنم، نه یک نمودار، اما من این اینفوگرافیک را ایجاد کردم زیرا ما همیشه در مورد این موضوع در داخل صحبت می کنیم، حتی زمانی که سعی می کنم برای یک پروژه خاص وجوه دریافت کنم و نشان دهم. چرا این مهم است اما من این اینفوگرافیک را در جایی ایجاد کردم که در واقع فلش هایی از آنچه مربوط به بیمار است داشت و در واقع در ذهن پزشک قرار می گیرد و بالعکس. و وقتی مردم آن را می بینند، مانند “اوه خدای من، جای تعجب نیست که ما شکاف داریم و اگر بخواهی قطع کنیم.”
دکتر علی حاجی ابراهیمی:
ما دوست داریم آن را ببینیم. و من فکر می کنم یک چیز که بسیار جالب بود این بود، و این برای من بسیار منطقی است، این است که چگونه بیمار فقط گوش نمی دهد، زیرا وقتی شما چیزی را دریافت می کنید که خبر بدی است یا در مورد هر بیمار، خبر بدی دریافت می کند و آنها چیزی می شنوند که “اوه” خدای من این یعنی چی؟” کل جهان به نوعی متوقف می شود و به حرکت آهسته می رود و نرخ ماندگاری کاهش می یابد، نمی دانم، شما بچه ها ممکن است اعداد را در این مورد داشته باشید، اما من حدس می زنم حدود 10 درصد بالاست. و پزشک ممکن است بسیار تحلیلی در مورد بیماری صحبت کند و تمام چک لیست ها را مرور کند، اما بیمار، ما باید مؤلفه احساسی را تشخیص دهیم و این بر مغز ما تأثیر می گذارد. بنابراین من نمی دانم که آیا شما بچه ها مطالعه ای در مورد آن انجام داده اید یا می توانید به آنها استناد کنید، اما فکر می کنم این یک نکته واقعا جالب است.
فصیحه حق:
بله استوارت، میدانی اگر زمانی علاقهمندی یا وقت داری، من دوست دارم برنامه مکالمات در حرکت را به شما نشان دهم، زیرا دقیقاً همین است، و ما همه آن نکات را در نظر گرفتیم و آنها را به چهار ماژول تقطیر کرد. و دلیلی که ما این کار را انجام دادیم این بود که بتوانیم برخی از چیزهای کلیدی را به شیوه ای بسیار بسیار بسیار برجسته برجسته کنیم، چه بگوییم، بدون راه بیهوده، در مورد شکاف های ارتباطی صحبت کنیم. من یک بازدید 10 دقیقه ای دارم، چگونه می توانم این را در یک بازدید 10 دقیقه ای انجام دهم؟ و در واقع ما چهار نوع مختلف بیمار را داریم. شما بیمار را خواهید داشت که این اطلاعات را آموخته و بسیار منفعل و تهاجمی می شود. و سپس کسی که بله صبور است. بنابراین چگونه میتوانید عمیق فرو بروید و بفهمید که در ذهن آنها چه میگذرد و آنها را در همان صفحه قرار دهید و چه تکنیکهایی برای انجام این کار مورد استفاده قرار میگیرند؟ و در بیشتر موارد به اندازه یک جمله ساده است و تأثیری که دارد، و ما اکنون در حال اندازه گیری واقعی آن هستیم تا ببینیم چگونه می تواند یا نمی تواند نتایج را بهبود بخشد.
فصیحه حق:
اما این دقیقاً همان چیزی است که آن برنامه به آن پرداخته است. و من میتوانم، همانطور که گفتم، چند گلوله روی هر یک از اینها برای شما بفرستم، اما ما ویدیوهایی برای پشتیبانی از یک … داریم، بنابراین یک ویدیو ضبط کردیم که یک تعامل معمولی بین یک پزشک و بیمار چگونه به نظر میرسد و سپس چگونه است. یک تعامل به نظر می رسد استفاده از تکنیک های موجود در این برنامه است. و ما آن را زمان بندی کردیم. و در واقع زمانی که از این تکنیک استفاده میکنید زمان کمتری میبرد، زیرا شما یک سوال هدفمند میپرسید و بیمار در مورد آن فکر میکند و به شما پاسخ میدهد. اما اعتماد و همدلی که در طول مسیر ایجاد می کند در واقع بسیار زیاد است و انجام آن بسیار آسان است.
فصیحه حق:
اما گاهی اوقات به همین سادگی است… باز هم عادت است، پیش فرض ما. دکتر وارد میشود، او همه نتایج را بررسی میکند، “هی اینها واقعاً خوب به نظر میرسند. شما باید واقعاً حالت خوبی داشته باشید.” و بنابراین بیمار بلافاصله مانند “خب، به نظر می رسد که همه نتایج آزمایش من خوب است. چه فایده ای دارد که من حتی در مورد درد صحبت کنم؟” نیمی از اوقات حتی به آنها نمی گویند. 55 درصد از مواقعی که آنها برای گفتن به پزشک مراجعه کرده اند، حتی اگر پزشک با «هی، نتایج آزمایش شما واقعاً خوب به نظر می رسد» شروع کند، به آن نمی پردازند. و اکثر مواقعی که پزشک بطور پیشگیرانه از بیمار می پرسد و می گوید “پس به من بگو، تو می دانی که چگونه بوده ای” مطالعات نشان می دهد که در 18 ثانیه اول توسط پزشک قطع می شود. بنابراین آنها فقط 18 ثانیه برای بیان فرصت داشته اند و در واقع به پایان رسیده اند، من فکر می کنم 90٪ از مواقع آنها هرگز به آن نقطه باز نمی گردند. بنابراین میتوانید تصور کنید که چرا بیمار با احساس «میدانی چیست، همه چیز در مورد دکتر من است…» دور میشود و آنها احساس نمیکنند که کارشان را خوب انجام نمیدهند، فقط احساس میکنند «شما» می دانم چیست، این همان چیزی است که هست و من فقط باید با بقیه علائم زندگی کنم و دکترم نمی فهمد.”
لین نای:
در واقع فکر میکنم ممکن است به این دلیل باشد که من خیلی با شما صحبت کردهام، اما سوال من به طرز فکر شما میچسبد زیرا سوال بعدی من، چیزی که شما به آن اشاره کردید، این است که فکر میکنم بازی میکند. در ارتباطات، نتیجه و شواهد را بهبود می بخشد، و چه شواهدی برای اثبات این موضوع وجود دارد؟
فصیحه حق:
بنابراین چه شواهدی وجود دارد که نشان دهد با بهبود ارتباطات میتوان نتایج را بهبود بخشید؟
لین نای:
بله.
فصیحه حق:
مطمئناً شواهد زیادی وجود دارد. من سعی میکنم به آنچه که برایم در ذهنم میآید فکر کنم، که از نظر شواهد جدیدترین است. اما مقاله Strand فوراً به ذهن من می رسد زیرا آنچه نشان می دهد این است که اگر در واقع بیمار احساس می کند که پزشک نیز انگیزه و اهداف درمانی خود را در ذهن دارد، احتمال اینکه الف) به درمان خود پایبند باشد بسیار بیشتر است. برنامه ریزی کنید، و این فقط شامل دارو نمی شود، به همین دلیل است که من آن را یک برنامه درمانی می نامم زیرا مردم فکر می کنند “اوه، این فقط پایبندی به دارو است.” اما آنچه این مطالعات نشان داده است این است که نتایج بهتری را برای بیمار به همراه دارد. بنابراین الف) از منظر ذهنیت، آنها بسیار مثبتتر هستند و میدانید که کل این پیشگویی خودسازنده، وقتی در مورد یک نتیجه مثبت هستیم، تمایل به رفتار و نشان دادن آن دسته از افکار و احساساتی داریم که منجر به مثبت شدن میشود. نتیجه.
فصیحه حق:
بنابراین، باز هم، خوشحال میشوم که این را در یک ایمیل برای شما ارسال کنم تا مطمئن شوید که آن را دقیق دارم، اما در واقع من چند مطالعه برتر، مطالعات جدیدتر را حذف خواهم کرد. ، نشان دهد که با به کارگیری نوع تکنیک هایی که بیماران را وادار می کند تا احساسات و افکار خود را در مورد نحوه برخورد با بیماری، اهداف درمانی خاص آنها، و آنچه واقعاً می خواهند انجام دهند، بیان کنند. وقتی از یک بیمار میپرسید، فرض کنید به آرتریت روماتوئید یا هر بیماری مزمنی مبتلا هستید، اما میدانید که “این واقعاً برای شما چیست؟” در پایان روز آنها جملاتی مانند “میدونی، ای کاش میتونستم حلقه ازدواجم رو دوباره بزنم” میگن. هفته آینده پسرم ازدواج می کند، ای کاش می توانستم کفش های پاشنه بلندم را بپوشم. امیدوارم بتوانم الگوی خوبی برای بچههایم باشم، زیرا در حال حاضر، پسر یا دخترم تمرین دارد و من حتی نمیتوانم بروم، مادران دیگر میتوانند.» من نمیتوانم وقتی دخترم میخواهد به مرکز خرید بروم، به دلیل این همه دردی که دارم.» بنابراین اینها اصول اولیه برای آنها هستند، اما دکتر هرگز در مورد این چیزها سؤال نمی کند.
فصیحه حق:
و آنچه مطالعات نشان میدهد این است که اگر از آنها بپرسند مشوقهایشان چیست و آنها را در نمودار ثبت کنند و سپس در ملاقات بعدی به آنها مراجعه کنند و بگویند: “هی، میدانی، دفعه قبل به من گفتی که میخواستی آن کفشهای پاشنهدار را در عروسی بپوشی. ما آن واکسنهای کورتیزون را به تو دادیم. آیا کفشهای پاشنهدار را پوشیدی و آن عروسی چطور بود؟» حتی اگر بیمار به مدت 30 ثانیه بیان کند که چقدر احساس خوبی داشته است، تأثیرات پایدار در انتقال دهنده های عصبی که در مغز آزاد می شوند در واقع یک اثر بسیار غنی و نه تنها ترمیمی دارند، بلکه در واقع تقویت بسیار مثبتی در ذهن این بیمار دارند و اینکه چگونه آنها بیماری را می بینند، ویزیت را چگونه می بینند. وقتی در پایان در مورد ویزیت پرسیده شد: “فکر می کنید دکترتان چه مدت را با شما سپری کرده است؟ آنها می گویند “اوه، فکر می کنم او حدود 25 دقیقه وقت صرف کرده است.” در حالی که در واقع پزشک احتمالاً 10 یا 12 دقیقه را صرف کرده است. مثل همیشه، اما آنها احساس می کنند که خیلی بیشتر از این بوده است، زیرا از آنها در مورد “هی، این برای شما مهم بود.” شما به آن اشاره کردید. حدس بزن چی شده؟ من آن را شنیدم. برای من هم مهم است. من آن را یادداشت کردم. من دوباره با شما چک می کنم. در این زمینه چگونه عمل می کنید؟ حالا بیایید روی اهداف بلند مدت نیز تمرکز کنیم.”
فصیحه حق:
اما در پایان میگویم پایبندی و بهبود نتایج در کلیت آنها… چگونه باید کلی بگویم… فکر میکنم چگونه میتوانم با بیماری خود کنار بیایم. ? آنها به شیوه ای بسیار مثبت تر پاسخ می دهند. آنها چگونه با این بیماری کنار می آیند و آیا انگیزه بیشتری برای انجام کارهای بیشتر به آنها می دهد؟ به عنوان مثال، آنها در نهایت کارهایی مانند ورزش، مانند کاهش این یا آن، بهداشت خواب بهتر را امتحان خواهند کرد. آنها بسیار بازتر هستند. بنابراین ذهن شما در واقع، چیزی است که آنها به آن نظریه بسط و ساخت می گویند. زمانی که ذهن شما نسبت به ایدهها بسیار بازتر خواهد بود و در صورت دریافت این تقویتهای مثبت، به احتمال زیاد خلاقتر و سازندهتر خواهید بود و آنها را امتحان خواهید کرد. داده های زیادی برای نشان دادن این وجود دارد.
لین نای:
بله، متشکرم فصیها. در واقع این چیزی که میگفتید جالب است، زیرا اگر به عنوان مثال به انکولوژی نگاه کنید، این روزها مطالعات زیادی وجود دارد که نشان میدهد تمرکز حواس، مدیتیشن تأثیر مثبتی بر نتایج دارد، درست است؟ زیرا زمانی که افراد مضطرب هستند، نمی خواهند برای شروع درمان را ادامه دهند. و ثانیاً، اضطراب واقعاً بر نحوه عملکرد دارو تأثیر می گذارد، درست است؟
فصیحه حق:
مطمئنا. در واقع، من در حال حاضر روی یک پروژه بزرگ در مورد سلامتی کار می کنم. بنابراین ما در حال توسعه یک ماژول کامل برای درک علم بهزیستی هستیم. در واقع، من به تازگی تمام این تحقیقات را به پایان رساندم تا نشان دهم، اکنون در سال 2019، شواهد علمی بسیار بیشتری وجود دارد که نه فقط ورزش، خواب و تغذیه را که مدتهاست میدانیم، بلکه حواسآگاهی، مدیتیشن و مراقبه. ، اعمال محبت آمیز تصادفی، حتی ابراز قدردانی و ارتباطات اجتماعی. شما میزان شواهدی را که پشت این انزوای اجتماعی می تواند به اندازه سیگار کشیدن یا سایر بیماری ها تهدیدی برای طول عمر و سلامت کلی بلندمدت نباشد، باور نخواهید کرد. این شگفت انگیز است که ذهن ما توانایی انجام دادن و انجام ندادن آن را دارد. پس من با شما موافقم. منظورم این است که این فقط یک حوزه دیگر است که ما در حال حاضر به مدیریت کل نگر نگاه می کنیم، و من این ایده از سلامتی را بیان کردم و جالب است که در واقع طرد اجتماعی و انزوا زمانی که آنها FMRI مغز انجام می دهند، همان نواحی مانند فیزیکی روشن می شوند. درد در مغز شما بنابراین اگر کسی اساساً شما را کتک میزند، همان مناطق درد که در مغز شما روشن میشود همان مناطقی هستند که برای افرادی که تنها و از نظر اجتماعی منزوی هستند روشن میشوند. مثل گاو مقدس بنابراین این فقط در ذهن شما نیست، در واقع درست است.
فصیحه حق:
و سپس تأثیری که بر سلامت کلی و طول عمر شما می گذارد، واقعاً گیج کننده است. و اینها همه چیزهای ساده هستند اما چیزهای چندان ساده ای نیستند، درست است؟ در کل طرح چیزها.
لین نای:
خب، فکر میکنم این واقعاً مهم است، زیرا یکی از چیزهایی که [نامفهوم 00:22:35] به ما گفت این است که سیستم مراقبتهای بهداشتی امروز ما واقعاً یک سیستم مراقبت بیمار است. زمانی که بیمار هستید به پزشک مراجعه می کنید و آونگ واقعاً به سمت مراقبت های پیشگیرانه حرکت می کند. به عبارتی سلامت باشید تا مریض نشوید. و این همان چیزی است که تمرکز ما باید باشد، به ویژه در مراقبت های اولیه. [crosstalk 00:23:03].
فصیحه حق:
کاملاً حق با شماست، زیرا تا به حال این یک ذهنیت بسیار مبتنی بر بیماری بوده است که در آن، مردم خوب نیستند، چگونه آنها را به حالت خنثی برسانیم؟ و در 10 سال، 15 سال گذشته، تحقیقات به سمت دیگری پیش می رود. کل این علم بهزیستی وارد عمل می شود، زیرا مردم می گویند، “فقط به این دلیل که شما بیمار نیستید به این معنی نیست که خوب هستید.” حال چگونه میتوانیم مردم را به شمال بیطرف برسانیم؟ چگونه آنها را از حالت خوب بودن یا فقط خوب بودن یا بی طرف بودن یا مریض نبودن، مثلاً به سلامتی حرکت دهیم؟ بنابراین اکنون که آنها یک دسته کامل از آن نوع جمعیت را مطالعه کرده اند و می گویند “خوب، با آن جمعیت چه اتفاقی می افتد و چرا ما آن جمعیت را مطالعه نکرده ایم؟ ما همیشه در حال مطالعه افرادی هستیم که بیماری یا روانی دارند. مسائل بهداشتی، اما ما افرادی را که مطالعه نمی کنند، مطالعه نمی کنیم.” و اکنون که آنها این کار را برای سالها انجام دادهاند و در واقع دادههای علمی پشت آن تولید کردهاند، این مضامین یکسان هستند.
فصیحه حق:
برخی از مواردی که در مورد آنها صحبت کردیم، مدیتیشن تمرکز حواس و تأثیری که بر قشر جلوی مغز شما می گذارد، کاهش اضطراب، هورمون های استرس و حتی افزایش لحن واگ است. بنابراین همه انواع مطالعات در حال حاضر وجود دارد تا نشان دهد چرا و چگونه می توانید آن را در زندگی روزمره خود انجام دهید و چرا باید برای شما مهم باشد.
دکتر علی حاجی ابراهیمی:
مطمئنا. من چند سوال دارم که با برخی از نظراتی که اخیراً شنیده ام تحریک شده اند. اولین سوال این است که برگردیم به… فکر میکردم انزوای اجتماعی واقعاً برایم قانعکننده بود. تحقیقات شما چه چیزی را نشان داده است یا تحقیقاتی در مورد چگونگی کمک به مردم در این زمینه دارید؟ چون واضح است که دکتر، در بسیاری از موارد من فرض میکنم، شما بیشتر از من به این موضوع نزدیک هستید، به نظر میرسد که خارج از محدوده کاری است که آنها میتوانند کمک کنند. آیا تحقیق یا ایده ای برای آن وجود دارد؟ Because I could see how that would have a massive impact on overall wellness for almost any disease. What can you help us with on that?
Fasiha Haq:
So we have to be careful what we can say in our programs because anytime it comes from a pharma company, it becomes prescriptive and we can’t be prescriptive. But I can tell you from my research, there are a number of great programs out there, Stewart. The Cleveland clinic has one. There’s also one called The Wild Five. It’s put out by Dr. Rakesh Jain, J-A-I-N, who is a psychiatrist and his wife is a wonderful lady, Saundra Jain, who is herself… I believe she is a nurse, a PhD and a psychotherapist. And they put out this wonderful workbook called The Wild Five, and what they’ve done is they’ve said “Okay, we are going to implement this in our clinic” and the reason I come back to that is because they actually have data to show the improved outcomes on these five things; exercise, nutrition, sleep and mindfulness and social connections or social connectedness is I believe how they term it.
Fasiha Haq:
And they actually give some ideas of what can you do. First of all, with all of their patients, they say to them “Okay, first of all, is this important to you? Is it important enough that you’re going to stick to this program for 30 days?” And if the patient says yes, they say “What are you willing to give up to make it happen? Because every exercise may take five minutes or more, but you have to commit.” And for those who do commit, it’s been unbelievable in the outcomes that in terms of improving their rheumatoid arthritis in this case is what they focused on, and the pain associated with rheumatoid arthritis. Because again, pain is very subjective. It’s in your mind and there’s things you can do to actually impact what your perception of that pain is.
Fasiha Haq:
And what they prescribed and I’ll say this in quotation marks in their workbook and what I’ve seen in others is very simple. Every day, give one person a call that you either you’re close to or you have been close to, but you haven’t touched base with them for a while. So whether it’s every day or four times a week,. In fact, in most of my studies, this is what they show. They say either call someone and make a point of speaking to someone X times a times a week, or let’s say if you’re the type of person you don’t have a huge family or a lot of friends or whatever, then make it a point to talk to someone in your day. If you’re taking the subway, make sure to strike up a conversation. And they actually did these funny studies where people were taking the train and first thing in the morning, they said to half the people they met on the platform “Okay whoever you sit beside, I want you to strike up a conversation.” And for the other half they said “Don’t talk to anybody.”
Fasiha Haq:
And they looked at their mood before and after, and they used a validated scale. And what they showed is that for the rest of the day, the people who did have a conversation with whoever was sitting beside them in fact were much more productive for the rest of the day, they were in much better spirits for the rest of the day, and that effect actually lasted for the week, believe it or not. And they made an effort to do it again. So again, that self-fulfilling prophecy. You see a gain, you want to do more of that behavior.
Fasiha Haq:
It’s about making an effort or a conscious decision to have some sort of a social connection in whatever way fits your life. Whether it’s giving somebody a call and talking to them. But it’s not just about “Hey, how are you? I’m done.” But also having a really substantiative conversation. So what they call high quality connections, HCQ. And that’s really important because for those who have the high quality connections and meaningful conversation, that effect can actually be multiplied. So it’s not to say your conversation with the Starbucks barista is useless because it’s not. It will give you some amount of enhancement for the rest of the your day. But if you were to have a really meaningful conversation with someone at work or someone you’re close to, that effect is in fact multiplied five fold. And that’s sort of the cool thing about all this is it’s not rocket science. It’s not difficult to do, but it requires us putting in that effort to do it.
Stewart Gandolf:
The follow-up question to that would be; have you seen with these kinds of things, because certainly people, and I know people in family and elsewhere with like anxiety and depression, motivation isn’t their strong suit oftentimes because it’s overwhelming. Have you seen anything to help people to get motivation? Because I loved the fact that you ask them to buy in first, they have to commit. So what about the people who don’t commit? Is there any help for that based upon what you’ve seen out there?
Fasiha Haq:
Yeah, actually there’s a really, really good book by David Burns called Feeling Good, and in this book he shares how… so he talks about the cognitive behavioral therapy model that is now established and well utilized. But there are exercises in there that he actually applied with his patients with, deep depression, anxiety, no motivation, etc. And he employed actually several techniques and what he was able to show that without even any medication that these people in fact improved, ad it’s ridiculous amounts. Like I even almost didn’t believe it till I looked up some of these references, 60%, 50% in their mood.
Fasiha Haq:
So again, once they see a little bit of movement in the needle, it actually results in validating. “Oh my gosh, that really helped. Now I need to do this again.” Or do they take more of an effort to do it? Is it easy? No. If the patient is just not there and it’s like raising teenagers, right? If you tell them something and they just don’t believe it or not willing to go there, no amount of motivation anyone has or you can give them will help. So yes, the patient does need to have a certain mindset of “I’m ready now and I’m willing to try something” because if they’re not willing to try anything, then there’s very little sometimes that you can do except for making sure that you’re available and ready to meet them when they’re ready to step up.
Fasiha Haq:
But there are very simple techniques. Like for example, mind chatter. What he says in there is just monitor your mind chatter. You know, we have like 60,000 thoughts a day and believe it or not, for the majority of the population, 80% of those thoughts are negative. You know, “I missed my meeting. God, I’m such an idiot. Why didn’t I leave five minutes earlier? Here I go again.” We’re putting ourselves down. They say the way that we talk to ourselves, if we talked to other people that way you wouldn’t have any friends, you’ve heard that quote before, and it’s actually very true. So what he says in there is just start recording all your negative mind chatter for example. Every time you have a thought, replace it with a more digestible one. So you don’t have to frame it as “Oh now let’s just turn this into a happy happy thought and I’ll be happy.” No, it’s turn this into a more realistic thought.
Fasiha Haq:
And he actually gives you some techniques that are so super simple. I actually tried a couple of these and it’s really mind boggling that easily he was able to show in there that it improved outcomes in terms of reducing a patient’s depression, anxiety, stress, and improving their mood in terms of the disorders using the DSM questionnaires that he uses over time if they were to be consistent with it. But your point well taken Stuart that, yes, it does require some level of agreement from the patient that “Yes, I want to try something.”
Stewart Gandolf:
I have one final question. If I were to have talked to some of the doctors I work with at hospitals I work with on a daily basis who have a different viewpoint, they would probably ask “This is great. Why is pharma in general interested in patient experience?” Like what are the motivations because it’s this is a new trend even with hospitals. Why do you think there’s interest in this topic now and where do you see it going?
Fasiha Haq:
I think the main motivation for us in the pharma world is to step up and walk the talk, if you will. At the end of the day, what is our goal for developing new medication? It is about improving patient’s life. So if we’re truly invested in improving people’s health and lives, we have to recognize that it goes much beyond just taking a pill, right? It’s much more than just the medication. We as people are complex individuals. We have a holistic life, part of which is a treatment plan, but there are many other components of that life. And to show that we as a company are committed to improving the patient’s whole self and not just what benefits us, I think it’s very important and we have a responsibility to also invest in those types of initiatives that help patients improve their lives in all other domains as well, without being prescriptive of course, but making sure that we have through education and through things that we support, a) we show our commitment to those patients and to our physicians who treat those patients.
Fasiha Haq:
And we try and provide resources that can help in other domains of their life as well. But for me personally, I think that’s the motivator to say I’ve worked for this company and I feel privileged to work in an industry where we have the opportunity to contribute to, whether it’s treatment options, but much more holistically than that, contribute to creating resources that may help outcomes for patients, and help improve their lives in general, whether they have chronic disease or they don’t, quite honestly, because I think we all struggle as human beings to say how can we improve ourselves in some domain or other and from a pharma standpoint, I think it’s time to step up and do much more than just address that one aspect of a patient’s life, which is focused around medication.
Lynn Nye:
I like that Lilly actually as it’s a very different pharma company, actually. There are other pharma companies that are talking the talk about patient-centricity. Do you think it’s widespread? I mean, is everybody doing it?
Fasiha Haq:
You know, I think people are definitely investing much more holistically than in the past. I think in the past it’s been very much about “Okay, if we’re in a particular area, for example, we focus on that one area.”
Fasiha Haq:
I think companies are in different phases, if you will, but I think they’re all recognizing that it’s much more than just focusing on a specific area that you’re working in. Because one of the biggest criticisms we’ve heard from our our physicians is that, you’re all over us when you have a drug in that therapeutic area. The minute you don’t have anything you walk away. And then five years down the road if you something else, you come back to us and you want us to be all in. We need to see much more of a commitment to that patient and to us, in this disease state, if you want our collaboration and if you say that you are as committed as you are to improving patient outcomes.
Fasiha Haq:
Because while you walked away for those five years, patients still had that disease. I was still a physician treating those patients. So what Lily’s really trying to focus on, what is some of does things in our portfolio look like that can contribute to overall wellness, understanding things like the science of pain, etc. I think we’re recognizing definitely that there’s things we need to do that and we can do better. So I would say that I think every company is definitely exploring that possibility and trying to understand what is the best way that they can go about doing something like that, in a way that is appropriate for pharma. So I agree with you, I think we’re all in different phases, but I do think that it is top of mind for people in the majority of the companies I’ve seen other types of communication kind of programs in the areas of dermatology, diabetes certainly. So there’s much more of a willingness to invest, let’s say, in these types of initiatives than there was, you know, let’s say even 10 years ago or five years ago.
Lynn Nye:
So I guess the last question, and we’re getting close to the hour here is about how to scale this? How to actually get physicians involved in doing this and how to spread the word and get commitment to it?
Fasiha Haq:
Yeah, and I think this is where we need better partnership, quite honestly. And sometimes it needs to be the physician that are driving it a little bit because I think there will always be some amount of skepticism when a pharma company is trying to drive something like this, and healthy often in the case because we’ve proven ourselves in the past to live up to that criticism unfortunately. So I think we do need some collaborative way where you have patient advocacy groups working hand in hand with physician groups and really driving in a much more unbiased way to say “Okay, if we believe in this then what are the kinds of programs that we are willing to have, for example, in our centers to drive this.”
Fasiha Haq:
And we were seeing a lot of those, the Cleveland Clinic is an excellent example of a major institution who puts a lot of focus on wellness. If you look up some of their programs, they’re really amazing. Every conference that they have incorporates those practices in the conference. So they’re truly, you know, walking the talk now. And so I don’t think it’s something any one industry can do alone. It does require that buy in, and I think we’re seeing more of it now that we have scientific evidence behind some of these strategies. And maybe it’s about that peer-to-peer learning, right? So the things that are going well in some of these clinics, it’s not just in the U.S., Europe, in the Danish countries and the Scandi countries, they are very, very advanced and truly believe in that whole wheel of life and addressing all the different domains, not just the health care domains. You can see that there’s evidence and I think maybe bringing some of these learnings to the forefront and maybe pharma having a role, but maybe not leading that effort because again, I think that will bring it much more credibility than if it’s just pharma bringing it to the forefront.
Fasiha Haq:
That was lovely to talk with all of you. Thank you so much for your time.
Stewart Gandolf:
Great. We enjoyed it as well. متشکرم.